حاجیه خانوم و زندگی مشترک3
بعنوان اولين غذاي زندگي مشترك ،قورمه سبزي پختم جاتون خالي
هنوز به زندگی مشترک عادت نکردم مخصوصا که ما اصلا دورانی به نام " دوران نامزدی" هم نداشتیم.خلاصه که به قول معروف هنوز تو این زندگی جدید"جا نیفتادم"! خداییش بعد از سالها تنها زندگی کردن ،هماهنگ شدن با یک نفر دیگه بعنوان شریک زندگی سخته.سابق بر این هر وقت دلم می خواست می خوابیدم هر وقت دوست داشتم بیرون می رفتم حوصله نداشتم غذا نمی پختم و خیلی چیزهای دیگه . کم کم دارم خودم رو با شرایط جدید وفق می دم. مخصوصا در مورد "غذا" که هنوز لقمه آخر ناهار از گلوی ایشون پایین نرفته این سوال رو مطرح میکنه که "شام چی داریم؟"
پ.ن: هنوز نمی دونم برای "ایشون" در این وبلاگ چه اسمی مناسبه؟؟؟ یا به عبارت دیگه : چی صداش کنم در اینجا؟؟؟!
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و هشتم دی ۱۳۸۹ ساعت 7:57 توسط مریم
|